عشق جان قسمت چهارم
چه حکمتی است که وقتی یک کاری را فقط یک روز انجام نمیدهم،دیگر نمیتوانم عین گذشته آن کار را بکنم.البته باید عادت کرده باشم ولی همین عادت را هم دوسه روز اگر انجام ندهی احتمالا فراموش خواهیم کرد.
کرونا واقعیت یا توهم؟چندان حوصلهای برایم نمانده، یکی از دندانهایم درد میکند و بیرون هم که نمیتوانیم برویم!گوشی را هم از امروز کنار میگذارم تا بتوانم به حالت یه هفته قبل زندگی کنم.امیدوارم هر فردی به هرچیزی که دوست دارد برسد.
اهمیت لحظه حال- نیوهیومندرحال دیدن فوتبال بارسلونا و رئال مادرید هستم!اما هیچ کس عادل نمیشود. لذت فوتبال فقط با عادل فردوسی پور بود.امروز صبح زود رمان کوری را تمام کردم و بعد هم چرنوبیل را تماشا کردم.چقدر دردناک بود.واقعا چرا بشر بدون ساختن سلاحهای اتمینمیتواند زندگی کند؟ چرا باید این همه خرابی برای مردم عادی بوجود بیاورند فقط بخاطر حفظ قدرت و گاها سرک کشیدن در کشورهای دیگر؟؟
خط خطیهای سرنوشت(فصل اول تا یازدهم)در صفحه ۲۶۸ کتاب کوری هستم. این روزها خیلیها گفتند درحال زندگی کردن در رمان کوری هستیم، ترغیب شدم تا این کتاب را که خیلی وقت است در کتابخانه ام خاک میخورد بخوانم. از لحاظ قرنطینه تشبیه کردند یا که چی؟ نمیدانم هدفشان از این تشبیه کودکانه چه بود. چون که فضای داستان کاملا متفاوت است و شاید از لحاظ همه گیری کوری و همه گیری کرونا به این موضوع پرداخته اند. چند ساعتی است که در حال افسوس خوردنم. وقتی حتی در شرایط کوری هم هستند کورهایی که میخواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند. درواقع کور علیه کور، وقتی که سهمیه غذای کورها توسط چند کور قلدر به تاراج میرود و بقیه برای دست یابی به حق مسلمشان باید به آنها باج بدهند. این شروع داستان است شروع خفت و خواری، شروع ازدست دادن تدریجی هرچیزی که دارند. شاید اگر در همان ابتدا مقاومت میکردند و قبول نمیکردند و نمیترسیدند اتفاقات پیش رو برایشان نمیافتاد. اما با شاید و اما و اگر که تقدیر نمیچرخد، تقدیر پیش از رسیدن به مقصد هزار پیچ و تاب میخورد و فقط تقدیر میداند بهای هر کاری چیست.
یازی Story of a Gladiator برای کامپیوتراصولا از بچگی ادمیافراطی بودم یعنی هیچوقت تعادلی نداشتم یا افراط مفرط یا تفریط مفرط.امروز با اینکه صبح رمان کوری را ادامه میدادم تا به صفحه ۱۰۰ام برسم خواهرم گفت بیا و سریالی را که دانلود کرده بود را ببینیم من هم رفتم پیشش و الان که ساعت۲۳.۲۹دقیقه است به اتاقم بازگشته ام!!!!بله یک چنین غیبت طولانی.امروز داییم به خانه ما آمده بود و با مُشتهای کرونایی از هم استقبال کردیم. قبلش هم تا میتوانستم در یوتیوب به سر میبردم و هرچیزی که درباره فساد اخلاقی بود تماشا کردم!فساد اخلاقی بی حد و مرز بازیگران و فوتبالیستها. هنوز هم نمیدانم چرا باید از بیت المال برای این فوتبالیستها پول خرج شود که به ریش منو شما بخندند. یا همین بازیگران نان به نرخ روز خوره صدا و سیما.
عنوان اولین مطلب آزمایشی منبه این فکر کنید همین لحظه بما بگویند اگر بخوابید و بعد از چند لحظه بیدار شوید همه چیز درست شدع است، همه چیز به روال عادی قبلی اش برگشته، قرار است دنیا روی خوشش را بما نشان دهد و شانس برای یکبار هم که شده در خانه من را زده است، من هم دوان دوان میروم تا در را به سویش باز کنم :)
معنی اش چه میتواند باشد؟نمیدانم زندگی و دنیا چرا تا این حد غیر قابل پیش بینی اند؟ روز به روز اتفاقات شوکه کننده برایمان میافتد.با این حساب چگونه برای آیندهای نامعلوم برنامه ریزی کرده و پیش رویم؟ مگر میشود؟
اصول کافی جلد 4 صفحه 394 حدیث 1اهنگ موردعلاقه ام را درحالی گوش میدهم که مانده ام چه کار کنم، چه برنامه ریزی بریزم برای روزهای در پیش رو.فکر پشت فکر، مغزم از شدت فکر کردن در حال سوختن، جزغاله شدن و درنهایت خاکستری که با یک طوفان ذهنی پخش خواهد شد!
طرز تهیه “سالاد شیرازی” حرفه ای مخصوص رستوران هاامروز صبح هنگامیکه از خواب بیدار شدم تصمیم گرفتم اتاقم را مرتب کنم و کمیتغییرش بدهم.کاری که قرار بود پنجشنبه بعد از امتحانم انجام بدهم. در عرض دوساعت اتاقم به بهترین حالت ممکن تمیز شد. یاد این جمله افتادم که "به عمل کار برآید به سخندانی نیست" واقعا انسان چیست؟ این موجود دوپا، تا وقتی بخواهد یک کاری را بکند زمین و زمان را بهم میزند تا به هدفش برسد ولی امان، امان از روزی که آدمینخواهد کاری را بکند.
حراج ست ساعت مچی مردانه و زنانه Violet مدل Acore(تمام مشکی)تعداد صفحات : 1